أ مد م از کوره راه رفته
نا له درگلو حسرت فریاد
با من ا فسوس بودو سرزنش باد

تا چه کردم با شکنجهه هادئ جدا‍‍یی

من که ز شهرم به کوه و دشت سفر بود
زین سفرم حاصلِِِِِی نبود و سرانجا م
از همه بیگا نه گشتم و از همه بیزار...

نظرات 1 + ارسال نظر
خاطره سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام فریبا جونم
اول مبارکه
دوم هرچی گ بود ک نوشته شده
هم سنک صبور و هم یادکاری...
بعد هم اسم وبلاگت خیلی خوشگله
راستی پینگ یادت رفت
البته بلاگارد مشکل پیدا کرده اگه تونستی بلاگ رولینگ رو باز کن
http://www.blogrolling.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد